جوجه جوجه
گزیده کتاب:
اینها رد پای مرغ نیست…
همه اهالی گوشن فالس ونسای مرموز را می شناسند.او همیشه سیاه پوش است و حتی یک رژلب سیاه هم می زند.
و مردم را طلسم می کند.حداقل این چیزی است که آنها می گویند.
کریستال و برادرش کل می دانند که آدم نباید هر چیزی را که می شنود باور کند.اما این مال وقتی بود که هنوز ونسا را عصبانی نکرده بودند.
یعنی قبل از اینکه ونسا فریاد وحشتناکی بکشد””جوجه،جوجه””
بعدش اتفاق واقعا عجیبی افتاد لب های کریستال مثل منقار پرنده ها سفت شد و تمام بدنش پوشیده از پرهای سفید زشت شد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.