مثل همیشه حاکمی بود که همه چیز داشت اما خوشبخت نبود. دنیا برای او که همسرش را از دست داده بود تیره و تار شده بود. بنابراین، نه خودش شاد بود و نه به دیگران اجازه شادی و بازی را می داد.
در کنار قصر بزرگ حاکم،کلبه ی کوچکی بود که در آن پسرکی با مادرش زندگی می کرد. اما برخلاف قهرمانان داستان های دیگر، این پسرک که قهرمان افسانه ای است مو نداشت. حالا این پسرک بی مو چگونه به افسانه راه یافت؟ بخوانید و ببینید.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.