مجموعه روح حیوانی – جلد هفتم – درخت ابدی
قسمتی از کتاب کتاب مجموعه روح حیوانی – جلد هفتم – درخت ابدی
رولن نمی دانست با دیدن او چه فکری کند. نمی دانست چه واکنشی نشان دهد. نمی دانست چرا اولین چیزی که به فکرش رسید، آخرین ملاقاتشان بود که از آنها می گریخت، ابک پشت سرش می رفت و دیگر اختیار ذهن و بدنش در دست خودش نبود. نمی دانست صورتش باید چه حالتی به خود بگیرد.
رولن متوجه شد که فریاد می زند: «میلین.»
میلین از شنیدن صدای او از جا پرید اما خود را کنترل کرد. چشمانش زرد شده و مردمک چشمانش به طرز عجیبی بزرگ. او فرمان داد: «بگیرینشون.»
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.