سایه وحشت (دختری که هیولا گریه می کرد)
“هیچ کس حرف او را باور نمیکند! لوسی عاشق گفتن داستانهای هیولاست.
او آنقدر ازاین داستانهای خیالی برای دوستان و اقوام تعریف کرده بود که همه از دست او خسته شدهبودند.
تا اینکه یک روز، لوسی یک هیولای زنده واقعی را کشف کرد.
یک کتابدار که در جریان برنامه تحقیق تابستانی با او آشنا شدهبود.چهقدر بد که لوسی قبلاً یک عالمه داستانهای تخیلی برای همه تعریف کردهبود.
چهقدر بد که هیچ کس یک کلمه از حرفهای او را باور نمیکرد. و چهبد که هیولا او را خوب میشناخت و پشت سر او راه افتادهبود…”
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.