زمان به وقت قاصدک
قسمت هایی از کتاب
روی تختم دراز کشیده ام و سعی می کنم به هیچ چیز فکر نکنم. نمی دانم چند وقت است بیدارم. این روزها هوا خیلی زود روشن می شود و هر بار که بیدار می شوم، دوباره خیلی سخت خوابم می برد. دیگر هیچ وقت پرده ام را نمی کشم و همیشه پنجره ی اتاقم را باز نگه می دارم. بااینکه ایزاک دائم نق می زند و می گوید هوا سرد است. به خودم زحمت نمی دهم بهش بگویم که احساس سرمای توی خانه ی ما ربطی به بازبودن پنجره ی اتاق من ندارد. بازبودن پنجره باعث می شود حس کنم به مامان نزدیک ترم.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.