جزیره ی تشنه
بریتا همیشه می خواست مثل پدرش یک تاجر شود، نه دریا را طی کند
و کالاهایی ارزشمند به خانه اش، بندردل، بیاورد. به نظر می رسید بریتا به آرزوهایش می رسد
تا اینکه جست و جوی پدرش برای پیدا کردن چوب دستی جادویی تایر مختوم به مرگ و وحشت شد.
حالا خانواده اش مجبورند پنهان شوند و کشتی پدرش، ستاره ی دلتورا، به دست ناوگان قدرتمند روزالین افتاده است.
اما آرزوی بریتا هنوز رنگ نباخته است. وقتی ناگهان فرصتی برای باز پس گرفتن کشتی پدرش پیدا میکند،
می داند نباید به هیچ قیمتی آن را از دست بدهد، اما خبر ندارد که سایه های از جزیره ای دور افتاده و جن زده تک تک حرکاتش را زیر نظر دارند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.