شبی که عروسک زنده شد(۳)
وقتی عروسک ها صحبت می کنند…همه گوش می دهند
پدر ترینا عروسک گردانی را دوست دارد .به همین دلیل آن همه عروسک در اتاق زیر شیروانی دارد.
او اسم آن جا را گذاشته است((موزه عروسک ها))
یکی از عروسک ها صورتش پر از لک است و دیگری لبخندی سرد بر چهره دارد.
ترینا و برادرش عاشق این عروسک ها بودند.
الان صدایی از اتاق زیر شیروانی شنیده می شود و حالت عروسک ها بسیار عجیب شده است.
امکان ندارد این عروسک ها زنده باشند…درسته؟؟؟
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.