نامه نامور- داستان رستم و اسفندیار

900,000 ریال 810,000 ریال

موجود در انبار

شناسه محصول: 22421 دسته: ناشر:

اســفندیار سخت جنگید، ارجاســب، شاه توران گریخت. سپاهیان دشــمن از سردار پیروز امان خواســتند. اسفندیار همه ســربازان دشمن را بخشید و به کشورشان بازفرستاد. خبر پیروزی زودتر از شاهزاده به کاخ رسید. همه شادمان بودند و در تدارک جشن بزرگ پیروزی، جز گشتاســب که ســوگندش را به یاد می‌آورد و دلش می‌لرزید. گرزم، از نزدیکان شــاه میان هیاهوی شادی در گوش او پچ پچه کرد: «اسفندیار تاج و تخت تو را خواهد گرفت، گشتاسب. به هوش باش و چاره‌ای کن. پســرت جوان و قدرتمند و بی‌مرگ است. جز با حیله نمی‌توانی بر او پیروز شوی .« شاه که گویی پی بهانه‌ای می‌گشت تا سوگند و وعده‌های خود را از یاد ببرد، به فکر فرو رفت؛ اما اسفندیار را همه دوست داشتند، مردم و بزرگان ایران و اینک چونان قهرمانی پیروز از جنگ بازمی‌گشت. چگونه می‌توانست او را از تاج و تخت شاهی دور کند؟ پس به کمک گرزم همه بزرگان ایران را در تالار بزرگ کاخ جمع کرد. هیچ کس نمی‌دانســت شــاه، آنها را برای چه خواسته است. همه ســاکت بودند تا سرانجام گرشاســب با صدای غمگین پدری دل شکســته از خیانت فرزند، رو به آنان گفت:

«کاش در جنگ با ســپاه توران با افتخار کشــته شده بودم و امروز خبر خیانتی چنین تلخ و شرم آور را به شما نمی‌دادم! من پدرم و دلداده فرزندی که او را عزیز داشته‌ام تا به جوانی برسد. نمی توانم صــدای قلبم را خاموش کنم تا به ندای خرد گوش فرادهد. پس از شــما می‌خواهم بگویید با پسری که قصد کشتن پدر را دارد تا صاحب پادشاهی‌اش شود، چه باید کرد؟»

توضیحات تکمیلی

وزن 161 گرم
نویسنده

ناشر

رده سنی

تعداد صفحات

سال انتشار

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “نامه نامور- داستان رستم و اسفندیار”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “نامه نامور- داستان رستم و اسفندیار”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

صفحه اصلیسبد خریدتماسارتباط آنلاين
پشتیبانی آنلاين
ارتباط مستقیم