کتاب کابوس زدگان
تیموتی جولای یک راز دارد. و همین امر باعث شده است او هرشب کابوس ببیند.
همیشه خوابی ناآرام دارد و احساس میکند نمیتواند از شر این کابوسها خودش را نجات بدهد.
یکی از این کابوس های آشفته مربوط به برادرش است. او کابوس میبیند که برادرش پس از زخمی شدن در عراق در کما به سر می برد.
ناگهان کابوس های تیموتی حقیقت می یابد. برادرش که چهره اش پوسیده بود ،
در خیابان به تیموتی نزدیک می شود. همه چیز انگار سورئال شده است.
مرز مابین حقیقت و رویا دقیقا کجا قرار گرفته است. آنچه تیموتی در طول روز میبیند واقعا کابوس است
یا واقعیت. آیا خود واقعیت تبدیل به یک کابوس تمام ناشدنی شده است؟ آیا تیموتی می تواند قبل از اینکه کابوس هایش به واقعیتی مرگبار تبدیل شوند ، راز آنها را بفهمد؟
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.