چرا از ایوانز نخواستند
بابی جونز به همراه دکتر تامس مشغول بازی گلف در مارچبولت بودند.
درحین بازی، توپ آنها به طرف پرتگاه میرود.
آنها در پرتگاه به مرد نیمه جانی برمی خورند و دکتر برای کمک به شهر میرود و بابی کنار مرد میماند.
مرد در آخرین لحظههای حیاتش جملۀ «چرا از ایوانز نخواستند» را میگوید و عکس خانم جوانی را به او میدهد
و میمیرد. در روزنامه اعلام میکنند که عکس متعلق به خانم کایمن،
خواهر قربانی فاجعۀ «الکس پریچارد» است. بابی و دکتر و خانم کایمن در جلسۀ تحقیق حاضر میشوند
و بابی که جملۀ الکس را هنگام مرگ فراموش کرده است در نامهای به آقای کایمن جملۀ پایانی را مینویسد.
چند روز بعد الکس نامهای از شخص ناشناسی از طرف موسسۀ «هنریکز و دالو» در برئنوس آیروس با حقوق بالا دریافت میکند. این نامه از طرف شرکت آمریکایی به افسر نیروی دریایی انگلیسی یعنی بابی جونز، مسئلهای عجیب است، چند روز بعد اتفاقات عجیبی برای بابی میافتد و مسمومیت با مرفین اولین پیامد ماجراهایی است که بابی بعد از نوشتن نامه به آقای کایمن از سر میگذارند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.