قسمتی از کتاب کتاب آگاتا کریستی – قضیه نامه های عاشقانه
آنتونی باقیمانده مشروبش را سر کشید، لیوان را گذاشت روی میز.
ــ پس این طور. قرار بود با کدام کشتی بروی؟
ــ با گرانارث کسل.
ــ لابد بلیط به نام تو صادر شده. پس بهتر است من هم با اسم تو سوار شوم. مشکل گذرنامه که وجود ندارد؟
ــ مشکلی نیست. من و تو خیلی با هم فرق داریم، ولی از بعضی جهات هم بیشباهت نیستیم. قد، صد و هشتاد؛ موها، بور؛ چشمها، آبی؛ بینی، معمولی؛ چانه، معمولی …
ــ اینقدر نگو «معمولی»، «معمولی». جهت اطلاعت آژانس مسافرتی «کسل» از بین دهها متقاضی من را انتخاب کرده، چون رفتار برازنده و ظاهر پسندیدهای داشتهام.
جیمی نیشخندی زد.
ــ بله، رفتار برازندهات را صبح دیدم.
ــ غلط کردی که دیدی.
آنتونی شروع کرد به قدم زدن در اتاق. اخمهایش درهم بود و چنددقیقهای طول کشید تا زبان باز کرد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.