خون آشام ۳(شبح مرگ)
“سراسر آن شب کابوس دیدم و هربار از صدای نالههای خودم از خواب میپریدم. حتی یکبار احساس کردم زنم از خواب بیدارم کرد، شاید هم این پایان یکی از کابوس هایم بود. با همهی اینها وقتی صبح خیلی دیر از خواب بیدار شدم، تقریبا همهاش را ازیاد برده بودم. تا مدتها از پنجره، که پردههایش کاملا باز بودند، به آپارتمان روبه رو و کوه های بلندی که از کنارش پیدا بودند، خیره شدم. تازه وقتی ایستاده بودم مقابل آینهی دستشویی و داشتم دندان هایم را مسواک میزدم…”
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.