مگره و دیوار سنگی(ژرژ سیمنون)
یک فروشندۀ دورهگردِ هدایای کمارزش آنقدر دل و جرئت داشته که یک بیمۀ عمر تنظیم کند و پنج سال تمام حق بیمهاش
را بدهد! مگره تقریباً نسبت به این مرد احساساتی میشد و دیدنِ قیافه به هم ریخته مرد مرده او را آشفته و مجذوب میکرد
و در عین حال در ذوقش میزد. آیا با وجود آنکه این زن به خاطر شرایط و وضع مالی حقیرانهاش
به او سرکوفت میزده، باز هم زنش را دوست داشته؟ چه خانواده عجیبی!
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.