کتاب آذرباد
باد بود و سرد بود و پاریس خاکستری بود
کمپ مهاجران غیر قانونی در حومه پاریس که یادآور کوچه های تاریک و نمور و خانه های ویرانهه بینوایان است،
و خانواده هایی که هر کدام از کشوری به این جا پناه آورده اند.
آذرباد که فرانسه را به خوبی یاد گرفته است حالا دستیار یک فرانسوی است که می آید و به کارهای اداری و نامه ها و امور
پزشکی و بیمه مهاجران رسیدگی می کند.
او که تنها زبان بلد بین این خانواده هاست ناخواسته مسئولیتی بر عهده اش گذاشته شده
که گاهی بار سنگینش او را از پا در می آورد و همچون بهمنی
از غم سرد و تیره در خود می بلعدش.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.